كله ماهي

باوند بهپور
yeyaboo@yahoo.com

كله ماهي


باوند بهپور

كلة ماهيِ بزرگيِ بر فرازِ حياطِ خانه‌ام لبهاي خاكستري‌اش را محكم به هم مي‌كوبد: «اَب، اَب، اَب، اَب، ...» چشمهايش از روبرو افسرده‌اند: از اين ماهيهاي حوصله‌سربرندة خاكستري است.

بخارِ خاكستريِ علاقه‌ام بر فراز شهر معلق است و شهر نفس مي‌كشد. ماهي در بخار شنا مي‌كند و من به دامنِ سورمه‌اي‌رنگِ سفتِ تو كه تا زيرِ زانو مي‌آمد فكر مي‌كنم. من فكر مي‌كنم و تو به حالتِ يك جنين در فكر من چرخ مي‌خوري.

تو را در خيس‌ترين شبِ بهار در ايوان پيدا كردم، مثل يك سنجاقِ سر در چالة آب كه زنگ هم نزده باشد. من بر گونه‌هايت دست مي‌كشم و دوست دارم بر پيشانيت نقاشي‌ كنم، چون تو مثلِ آدمهاي مينياتور جالب و پاك و آرام هستي. دلم مي‌خواهد گونه‌هايت را ورق بزنم و پوست‌ات را ببويم و محيطِ چهره‌ات را با قلم‌مويي ظريف به آهستگي طي كنم.

مينياتورهاي بسيار زيبايي را اخيراً در نمايشگاه ديده‌ام كه ماهي درشان بود؛ ماهي در مينياتور خيلي عجيب به نظر مي‌رسد اما خيلي هم زيبا مي‌شود. منحنيهاي زن و ماهي به هم شبيه‌اند اما ماهي هميشه عجيب است و زن هميشه براي من عجيب نيست. تو شبيهِ هيچ چيز نيستي و به همين خاطر هم زود فراموش مي‌شوي.

من دوست دارم ذهنت را بخوانم ولي تو در ذهنت هميشه داري مثلِ كارتونها به بالاي تپه‌اي سرسبز مي‌دوي و كلِ منظره از نور روشن است؛ اما من اصلاً نمي‌فهمم چرا بايد اينطور باشد چون تو را در شبي خيس در چاله‌اي از آب پيدا كردم و آنجا اصلاً از نور خبري نبود و هيچ ماهيي هم در آن چاله نبود كه تو را قورت بدهد و سنجاقِ سري بود كاملاً مشكي و مواج و براق با ميله‌اي فلزي در ميانِ گوشتِ پلاستيكي؛ مانند آنهايي كه به راحتي روي قالي گم مي‌شوند، به خصوص قاليهاي آبي با طرحِ ماهي.

 
یکی از محصولات بی نظیر رسالت سی دی مجموعه سی هزار ایبوک فارسی می باشد که شما را یکعمر از خرید کتاب در هر زمینه ای که تصورش را بکنید بی نیاز خواهد کرد در صورت تمایل نگاهی به لیست کتابها بیندازید

30007< 2


 

 

انتشار داستان‌هاي اين بخش از سايت سخن در ساير رسانه‌ها  بدون كسب اجازه‌ از نويسنده‌ي داستان ممنوع است، مگر به صورت لينك به  اين صفحه براي سايتهاي اينترنتي